سخت ترین دردها..

ساخت وبلاگ
 

 

 

 

اندیشه سخت ترین دردهاست.اگرمی توانستم ازاندیشیدن بازایستم ؛بهترمی شد! اندیشه دائم کش می آید ومزه غریبی به جامی گذارد!! وبعدش کلمات هستنددردرون اندیشه ها ؛کلمات ناتمام ؛اندیشه های بی پایان می اندیشم که وجوددارم؛این احساس وجودداشتن چه مارپیچ دورودرازی است..

نبایداندیشید..نمی خواهم بیندیشم..می اندیشم که نمی خواهم بیندیشم..نبایدبیندیشم که نمی خواهم بیندیشم..!چه چرخه عبثی!همه آنچه که گفتم خوداندیشیدن است.

 

ژان پل سارتر-تهوع

پ.ن:رمان تهوع ازآثارچشمگیرسارتراست که دردوره اول زندگی فلسفی خودنوشته زمانی که هنوزبه تعدیل اعتقادات خوددرخصوص اختیارمطلق انسان ومحکوم بودن اوبه آزادی بی حدومرزمی اندیشیدوبه کمونیسم گرایشی نداشت.

*درماهی که گذشت رمان" سن عقل" ازسارتر رو خوندم که به اندازه تهوع مضمون ودیالوگ های بارز نداشت امادرنوع خودجالب بود.ازکسی که این کتاب راهدیه داد بسیارممنون ومتشکرم.

سخت ترین دردها.....
ما را در سایت سخت ترین دردها.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehrezaie63 بازدید : 85 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 17:31