یادداشت7بهمن97

ساخت وبلاگ

قاضی: باید درخانه ی خودخوابید.

بئاس: مگه من خونه دارم؟!

قاضی: شمادائمادرولگردی زندگی می گذرانید؟

بئاس: من واسه معاش کار می کنم.

قاضی:حرفه تان چیست؟

بئاس: حرفه ام؟ اولا من حداقل سی وشش تاشغل دارم؛بعدشم پیش هیچ کس کار نمی کنم.الان مدتهاست که برای خودم کارمی کنم.روزا یه شغل دارم شبا یه شغل.مثلا روزا بین رهگذرا آگهی پخش می کنم ؛دنبال درشکه هایی که ازراه می رسند می دوم تابسته هارو حمل کنم؛ تو خیابون نویلی پشتک وارو می زنم ورودستام راه میرم ؛شبا توکارنمایشم ؛درِکالسکه رو بازمی کنم؛بلیط می فروشم؛حسابی سرم شلوغه.

قاضی:بهتربودکه شمادرخانه ای مناسب سکنی می گزیدیدودرآنجاکارآموزی می کردید.

بئاس:آره می شد,خونه ی خوب,کارآموزی.ولی نه!دردسرش زیاده.تازه ,صاحب کارهم مدام غُرمی زنه وبعدشم آزادنیستی.

قاضی:پدرتان هیچ اعتراضی به شماندارد؟

بئاس:پدرندارم.

قاضی:مادرتان چطور؟

بئاس:مادرهم ندارم. نه پدرومادری دارم ,نه دوستی.آزادومستقل هستم.

 

*مراقبت وتنبیه:تولدفرزندان نوشته میشل فوکو

سخت ترین دردها.....
ما را در سایت سخت ترین دردها.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehrezaie63 بازدید : 90 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 17:31