نقدی برزندگی ناخوشایندبشرامروزی!!!

ساخت وبلاگ

دردشت به دنیا آمدم وغیرازآن چیزی نمی شناسم.برایم تعریف کرده اندکه درحدوددوسالگی ؛خودم رانزدیک پنجره کشاندم تاتماشاکنم آن فضای ساخته شده ازبتون سیاه که لایه ضخیمی ازقیرآن را پوشانده بود.باآن روشنی های قرمزش که به دیوارمی افتاد ؛ظاهرادرمن اثرگذاشت.بااین همه ؛می گویندکه من بدون هیچ واکنشی به آن نگاه کردم وبعدمثل یک خوابگرد ازپنجره دورشدم باچشم های بست.

مادرمربع827-333-4شرق زندگی می کنیم.مربع ها ؛بامرزهایی ازخطوط زرد که زمین سیاه رنگ راتقسیم می کنند ؛ده کیلومترمربع مساحت دارند.پس مازیرچراغ هایی که به فاصله های پنج متری قراردارند ؛جای کافی برای گردش کردن داریم.نورهای این چراغ ها روی هم افتاده اند تاکوچک ترین گوشه یی تاریک نماند زیرا چنان که همه می دانند ؛بدی درتاریکی است!

مایک خانه معمولی داریم بادیوارهای شفاف ؛تاساکنان آن هیچ گاه نتوانند خودراازچشم دیگری پنهان کنند به این ترتیب تنهایی مغلوب می شود زیراچنان که همه می دانند بدی درتنهایی خفته است!

 

*نوشته فوق ؛ آغازین صفحه ازیک کتاب کم حجمی است که باقلم یک نویسنده غربی به نگارش درآمده.گرچه  برخی مطالب وتوصیفات کتاب بااعتقادات وباورهای فرهنگی ماناهمگون است امادربسیاری ازتوصیف ها ؛مارابه یاد واقعیتهای زندگی امروزی می اندازد.

سخت ترین دردها.....
ما را در سایت سخت ترین دردها.. دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : fatemehrezaie63 بازدید : 84 تاريخ : دوشنبه 29 بهمن 1397 ساعت: 17:31